ده کتاب ویتروویوس

تاریخ مبانی معماری
30 جولای 2021

اشراف به علوم و معارف گوناگون برای معماران مساوی با درک بهتر هنر و محک دیگر آثار هنری است.
دانش معمار حاصل علم و عمل اوست.
علم برای معمار به معنی قدرت بیان و نمایش مهارت او بر حسب اصول تناسبات و عمل به معنای تمرین مداوم و منظم در کار است.
در همه‌ی امور، علی‌الخصوص در معماری دو موضوع مطرح است: آنچه که مشخص است و آنچه به موضوعات معنا می‌بخشد(اثبات طبق اصول علمی).
کسی که خودش را معمار می‌داند باید دارای دو ویژگی باشد: ویژگی نخست با استعداد بودن معمار است که دارای اهمیت است و ویژگی دوم آن است که معمار مستعد تعلیم دیدن باشد، هر یک از این دو ویژگی مکمل ویژگی دیگر است و بدون هر یک از این ویژگی‌ها معمار نمی‌تواند هنرمندی کامل باشد.
او برای تکاملش نیاز به مهارت در کار با قلم، آموختن هندسه، دانستن تاریخ، دریافت دقیق اندیشه‌ی فیلسوفان، درک موسیقی، مطالعه در باب طب، آشنایی با نظرات مردان قانون و نجوم و علم صور فلکی دارد.
تعلیم دیدن معمار اهمیت زیادی دارد زیرا او باید بتواند اثری ماندگار‌تر از خویش در رسالتش باقی بگذارد، باید علم رسم نقشه را بداند تا بتواند برای بیان بهتر آثاری که در ذهنش خلق می‌کند، به سرعت طرح‌هایی را ترسیم کند، همچنین او باید کاربرد صحیح ابزار معماری نظیر گونیا، خط‌کش، پرگار و … را در جای صحیح بداند.
معمار برای خلق معمارانه و مهندسی، نیاز به درک درستی از طبیعت و نور و آشنایی با فرضیات و روش‌های هندسی دارد.
معمار باید دانشی گسترده در زمینه‌های تاریخی داشته باشد زیرا در مواقعی که او قسمت‌های تزیینی را طراحی می‌کند مثنقوشی وجود دارد که باید بتواند معنی نهفته و منظور از کاربرد نقوش در طرح‌هایش را برای دیگران بیان کند، برای مثال علت این که مجسمه‌های مرمرین زنان به نام کاریاتایدها را با ردای بلند طوری می‌ساختند که همواره باری (میوتیول‌«Mutul» و کورونا «corona» ) روی سرشان بوده و از این مجسمه‌ها به عنوان ستون استفاده می‌شده این بوده است که کاریا(Caryae) ایالتی در پلوپونز( Peloponnesus) با دشمنی پارسی علیه یونان همراه شد اما در نهایت یونانیان در این نبرد پیروز شدند و بعد از متحد شدن علیه مردم کاریا اعلان جنگ کردند، آنان شهر را فتح کردند، مردان را کشتند و آن ایالت را با خاک یکسان کردند، زنانشان را به بردگی گرفتند و مقرر شد این زنان بایستی تا ابد باری به‌دوش بکشند و این‌گونه ستون‌ها نمادی است از بارکشی ابدی زنان کاریایی تا گناه و مجازات مردم کاریا دانسته شود و به آیندگان نیز برسد.

فلسفه؛ دانستن فلسفه باید به معمار مناعت بخشد و نه خودبینی، همچنین عدل و خضوع و بی‌نیازی می‌بخشد که اهمیت بسیار دارد زیرا معمار بدون صداقت و راستی نمی‌تواند اثر درستی خلق کند.
معمار نباید طمع‌کار و حریص باشد و ذهنش را با اندیشه کسب درآمد مشغول کند، او باید جایگاه خودش را با اعتبار و خوش‌نامی حفظ کند، اینها از جمله‌ احکام فلسفه هستند.
فلسفه از علم طبیعت ( به یونانی Phusiologia) نیز بحث می‌کند، که در آن شناختی دقیق‌تر ضروری است، زیرا مسائلی که زیر مجموعه‌ی این موضوع می‌آیند متعدد و گونگون هستند، مثلا هدایت آب؛ زیرا در آبگیرها و در خم‌ها و نقاطی که آب به ارتفاع برده می‌شود، جریان‌های هوا به طور طبیعی از یک سو یا سویی دیگر تشکیل می‌شوند، و آن معماری که اصول بنیادین علم طبیعت را از فلسفه نیاموخته باشد، نمی‌تواند از خساراتی که این امر ایجاد می‌کند پیشگیری کند.
موسیقی؛ معمار باید موسیقی را بشناسد تا از علم فواصل موسیقی( بُعد یا فاصله بین دو نُت موسیقی با توجه به نسبت فرکانس موجود بین آن‌ها) و ریاضی، آگاهی داشته باشد، برای مثال معمار باید بتواند در ساخت منجنیق‌ها، آن‌ها را طبق آهنگ صحیح میزان کند، زیرا اگر آهنگ بین رشته‌های کشیده شده در میان تیرها یکسان نباشد یعنی در یک لحظه ضربه همه‌ی تارها وارد نمی‌شود و مسیر تیرها مستقیم نیست و به خطا می‌رود.
علم طب؛ معمار باید از علم طب برای تشخیص کیفیت اقلیم‌ها ( به یونانی Klimata )، هوا، سلامت و عدم سلامتِ زمین‌ها و استفاده از آب‌های مختلف آگاهی داشته باشد، زیرا بدون این دانسته‌های عمیق، بهداشت یک خانه نمی‌تواند تامین شود، و نیز وی باید با قوانینی که حاکم بر ساختمان‌های دارای دیوار مشترک است، با توجه به آبی که از ناودان‌ها می‌ریزد، آشنا باشد، همچنین به قوانینی درباره زهکش‌ها، پنجره‌ها و تامین آب.
مسائلی از این نوع باید برای معماران روشن باشد، تا پیش از شروع ساخت و ساز دقت نمایند مسائلی اختلاف برانگیز برای صاحبان خانه بر جای نگذارند تا پس از اتمام کار به حل آن بپردازند.
به یاری نجوم، ما شرق، غرب، جنوب و شمال را می‌یابیم، همچنین علم افلاک، اعتدالین، زمان تحویل و مسیر ستارگان را می‌شناسیم، اگر کسی به این امور آگاهی نداشته باشد، قادر نخواهد بود علم ساعت‌های آفتابی را درک کند.

چون این رشته (معماری) دامنه‌ای گسترده دارد و با اقسام مختلف علوم آراسته شده و غنا یافته است، کسان حق ندارند عجولانه خود را معمار بدانند، بدون آن‌که از کودکی از پله‌های این علوم بالا رفته و با هنرها و علوم مختلف پرورش یافته باشند و به اوج سرزمین مقدس معماری برسند.
شاید نزد بی‌تجربگان شگفت نماید که انسان بتواند این تعداد از موضوعات را بفهمد و به خاطر بسپارد، اما با آگاهی از این امر که علوم، به‌ هم وابسته و پیوسته‌اند، درمی‌یابیم که این امر می‌تواند به سادگی تحقق یابد، زیرا تعلیم با چنین دامنه‌ی گسترده‌ای، چنان‌که ( در معماری) هست، پیکری واحد از این اجزا می‌سازد. بنابراین، آنان‌که از سال‌های کودکی انواع مختلف علوم را می‌آموزند، ارتباطی درونی بین تمام علوم بازمی‌یابند، پس آنها را آسان‌تر درک می‌کنند، این همان ( موضوع) است که یکی از معماران قدیمی پیتئوس(Pytheos)، سازنده‌‌ی نام‌آور معبد مینروا(Minerva) در پریینه(Priene) را، بر آن داشت تا در تقریظاتش(تمجید کردن) بگوید که معمار باید در تمام هنرها و علوم خبره باشد، بسیار بیشتر از مردانی که در یک کار و ممارست در آن، یک مبحث را به حد کمال رسانده‌اند، اما این امر در واقع تحقق نخواهد یافت.
معمار نباید و نمی‌تواند ادیبی باشد چنان‌که ارسطرخس ( Aristarchus منجم و ریاضیدان یونانی حوزه علمی اسکندریه، حدود ۲۸۰ ق.م) بود، اگر چه از ادب بی‌بهره نباشد، یا موسیقیدانی چون آریستوکزنوس (Aristoxenus)، هر چند از علم موسیقی بی‌بهره نباشد، نقاشی چون آپلس (Apelles)، هر چند مهارتی در طراحی داشته باشد، مجسمه‌سازی چنان‌که میرون (Myron) یا پولی‌کلیتوس (Polyclitus) بودند، هر چند با هنر مجسمه‌سازی نا‌آشنا نباشد، و پزشکی چون بقراط، هر چند از طب بی‌بهره نباشد؛ معمار باید در دیگر علوم جایگاه بالایی داشته باشد، اگر چه در آنها اندک مهارتی داشته باشد، زیرا یک فرد قادر نخواهد بود در هر یک از آن اقسام به کمال برسد، به این علت که در توان وی نیست که تمام علوم را درک کند.
تنها معماران نیستند که نمی‌توانند در همه علوم به کمال دست یابند، بلکه حتی آن مردانی که در هنرها مهارتی یافته‌اند، همگی به بالاترین مرز شایستگی دست نمی‌یابند. بنابراین، اگر در میان هنرمندانی که هر یک در موضوعی خاص ( و نه همه‌ی موضوعات) کار می‌کنند، در یک نسل فقط معدودی می‌توانند به شهرت برسند، آن هم با رنج بسیار.
به نظر می‌رسد، پیتئوس با نادیده گرفتن این امر که هنرها هر کدام از دو عنصر ترکیب یافته‌اند خطا کرده است: کار آن و علم آن.
انجام کار مناسب کسانی است که در شاخه‌های خاص تعلیم دیده‌اند، حال آن‌که علم، برای تمام عالمان مشترک است؛ مثلا ضربان هماهنگ نبض و حرکت موزون آن نزد طبیبان و موسیقی‌دانان، اما اگر درمان جراحتی در میان باشد، یا بیماری که باید از خطر رهانده شود، موسیقی‌دانان را خبر نمی‌کنند، زیرا آن کار در خور طبیب است، و نیز در آلت موسیقی، نه طبیب بلکه موسیقی‌دان است که آن را کوک می‌کند تا شنوندگان از نغمات آن بهره‌ای شایسته برند.
منجمان نیز مبحثی مشترک با موسیقی‌دانان دارند درباره هماهنگی ستارگان و هماهنگی موسیقایی در گام چهارتایی و گام سه‌تایی در فواصل چهارم و پنجم، با هندسه‌دانان درباره موضوع بصر ( به یونانی Logos optikos) و در تمامی علوم تا آن‌جا که دیده می‌شود، شاید در همه آنها بسیار نکات، مشترک هستند، اما خلق آثاری که با دست به کمال می‌رسند کار کسانی است که تعلیم یافته‌اند تا فقط در یک شاخه هنر کار کنند، بنابراین، به نظر می‌رسد معمار به قدر کفایت کوشیده است تا بر هر موضوعی که برای معماری ضروری است احاطه پیدا کند و اگر لازم شد درباره آن موارد یا هنرها قضاوت و یا آن‌ها را تایید کند، نا‌آگاه جلوه ننماید. پس آن مردان که طبیعت، ذکاوت، زیرکی و حافظه قوی به آنان ارزانی داشته است و دانشی کامل درباره هندسه، نجوم، موسیقی و دیگر هنرها دارند از حرفه معماران درمی‌گذرند و ریاضی‌دان محض می‌شوند و در نتیجه می‌توانندبه سهولت در برابر آن هنرها قد علم کنند، زیرا حربه‌های هنر‌ای که به آن مجهزند بسیارند. چنین مردانی، اگر چه به ندرت یافت می‌شوند، اما در زمان‌هایی بوده‌اند، برای مثال، ارسطرخس از ساموس (Samos: جزیره‌ای در دریای اژه)، فیلولائوس و آرخوطس( Philolaus & Archytas) از تارانت( Tarentum شهری در جنوب ایتالیا)، ابلونیوس(Apollonius ریاضی‌دان معروف یونانی) از برغه ( Perga)، اراتوسطنس( Eratosthenes ریاضی‌دان، منجم و اولین جغرافی‌دان بزرگ) از قورینا(Cyrene ناحیه‌ای در مغرب کشور مصر که در قدیم مستعمره یونان بود) و همچنین ارشمیدس و اسکوپیناس، که به یاری ریاضیات و فلسفه طبیعی مطالب بسیاری را در مکانیک و ساعت‌های آفتابی کشف کردند و برای آیندگان به جا گذاشتند.
بنابراین، چنین استعدادهایی با توجه به توانایی طبیعی افراد، به تمامی ملت‌ها اعطا نمی‌شود، بلکه تنها به چند مرد بزرگ. دیگر این‌که چون لازمه پیشه معماری، یادگیری تمامی بخش‌های علوم است، و بالاخره چون منطق می‌پذیرد که معمار به سبب گستردگی رشته، از بالاترین حد علمی و حتی حد میانه وجوه مختلف برخوردار نباشد.

اصول بنیادین معماری:
معماری به نظم (به یونانی Taxis)، ترتیب (به یونانی Diathesis)، هماهنگی (Eurythmy)، تناسب، شایایی (Propriety) و علم اقتصاد (Economy یا به یونانی Oikonomia) وابسته است.
نظم به اجزای متفرق یک اثر، اندازه در خور می‌بخشد و میان آنها تناسب به‌ وجود می‌آورد، این، تنظیمی بر اساس کمیت است (به یونانیPosotes)،
منظور، انتخاب مدول‌هایی از اجزای خود اثر است که با آغاز از این بخش‌های جداگانه، ساخت کل اثر یکنواخت شود.
ترتیب، شامل جای دادن عناصر است در جاهای مناسب و ظرافت اثر است در تطبیق درست با هویت آن، شکل‌های نمایش آن (به یونانی Idea) عبارت‌اند از: نقشه، نما و پرسپکتیو.
نقشه؛ با استفاده از پرگار و خط‌کش ترسیم می‌شود، که به وسیله‌ی آن خطوط پیرامونی سطوح افقی ساختمان‌ها را رسم می‌کنیم.
نما؛ تصویری از روبروی یکه ساختمان است، عمودی و درست مطابق با تناسبات اثر مفروض ترسیم می‌شود.
پرسپکتیو؛ شیوه طراحی نمای جلویی است که جوانب آن به سمت زمینه دور می‌شوند، خط‌ها همه در مرکز یک دایره به هم می‌رسند؛ هر سه محصول اندیشه و خلاقیت هستند.
اندیشه؛ تفکر دقیق و پرزحمت و توجه ژرف با هدف تاثیر مطلوب نقشه است.
خلاقیت؛ حل مسائل بغرنج و کشف قواعد جدید به یاری استعداد و توانایی ایجاد تغییر است، این بخش‌ها به «ترتیب» تعلق دارند.
هماهنگی، زیبایی و متوازن بودن اجزا است و آنگاه پدید می‌آید که اجزای یک اثر ارتفاعی متناسب با عرض‌شان داشته باشند و عرضی مناسب با طولشان، در یک کلام؛ همه‌ی اجزا در عینِ تناسب باشند.
تناسب، توافق مناسب بین اجزای مختلف یک اثر و ارتباط بین قسمت‌های مختلف و طرح کلی است، مطابق با یک قسمت خاص که به عنوان مبنا انتخاب شده است.همانند بدن انسان که نوعی هماهنگی متناسب بین ساعد، پا، کف دست، انگشت و دیگر اجزای کوچک آن مشاهده می‌شود. در معابد، تناسب ممکن است از ضخامت ستونی از یک Triglyph( نقش برجسته‌ی دوره دوریک، شامل سه نیم‌خط برجسته که با فرورفتگی‌های V شکل جدا شده‌اند) حساب شود یا حتی از یک مدول، در یک کشتی ، از فضاهای بین میل‌های پاروگیر؛ و در دیگر چیزها، از اجزای مختلف آن‌ها.
شایایی؛ کمال در سبک است، آنگاه که اثری طبق قواعد مصوب با‌ قدرت ساخته شود. این امر از رسم (به یونانی Thematismoi)، از عرف یا از طبیعت حاصل می‌شود. از رسم؛ چنان‌که در بناهای بی‌سقف و باز رو به آسمان دیده می‌شود که به احترام آذرخش ژوپیتر، افلاک، خورشید یا ماه ساخته شده‌اند؛ زیرا اینها خدایانی هستند که سیما و تجلیات‌سان را در آسمان، آنگاه که بدون ابر روشن است، مشاهده می‌کنیم. معابد مینروا، مریخ و هرکول، دوریک خواهند بود، زیرا قدرت مردانه این خدایان، با ظرافت در منازل‌شان تناسبی ندارد. در معابد ونوس، فلورا، پراسرپین، آب چشمه، و پریان، شیوه کرنتین معنایی خاص دارد، زیرا اینان خدایان ظریفی هستند و در نتیجه خطوط نسبتا ظریف (این شیوه)، گل‌ها، برگ‌ها و پیچک‌های زینتی، شایایی را آن‌جا که لازم است فراهم می‌آورد، ساخت معبد به شیوه یونیک برای یونو، دیانا، پدرباکوس، و دیگر خدایانی که موقعیت میانه‌ای دارند، هماهنگی دارد زیرا این ساختمان‌ها ترکیب مناسبی است از قدرت دوریک و ظرافت کرنتین.
اقتصاد؛ به معنی مدیریت مناسب مصالح و زمین است، و نیز ایجاد تعادل صرفه‌جویانه‌ی هزینه ساخت آثار است به یاری شَم، و در صورتی فراهم خواهد شد که اولا؛ معمار چیزهایی را که جز با هزینه زیاد پیدا یا ساخته نمی‌شوند نخواهد، برای مثال: همه جا گودال ماسه، قلوه سنگ و مرمر یافت نمی‌شود زیرا این‌ها در مکان‌های مختلف یافت می‌شوند و گردآوریشان دشوار و گران است، در جایی که گودال ماسه نیست، ما باید از انواع شسته شده کنار رود یا دریا استفاده کنیم، یا مشکلاتی دیگر از این نوع را باید به طریقی مشابه رفع کنیم.

شعبات معماری:
معماری سه شعبه دارد: هنر بنا، ساخت ساعت و ساخت ادوات. بنا نیز دو بخش دارد، که اولی؛ ساخت شهرهای بارودار و ساختمان‌ها برای استفاده عمومی در مکان‌های عمومی است، دومی برپا کردن سازه برای افراد خاص است.
سه دسته ساختمان عمومی است: اول برای امور دفاعی، دوم برای امور مذهبی و سوم برای مقاصد عام‌المنفعه،
امور دفاعی شامل طراحی باروها، دروازه‌ها و اسباب دائم برای مقاومت مقابل حملات دشمنانه است.
امور مذهبی شامل برپا داشتن عبادتگاه‌ها و معابد برای خدایان جاویدان است.
امور عام‌المنفعه، تدارک مکان‌های ملاقات برای استفاده عموم است، مانند بندرها، بازارها، کولونادها (گذر گاه‌های سرپوشیده ستوندار)، حمام‌ها، تئاترها، گردشگاه‌ها و دیگر ساختمان‌های مشابه در مکان‌های عمومی،
تمام اینها باید با توجه به دوام، آسایش و زیبایی ساخته شود.
دوام آنگاه تامین خواهد شد که پایه‌ها تا زمین سخت پایین برده شوند و انتخاب مصالح عاقلانه و به مقدار کافی باشد،
آسایش زمانی تامین می‌شود که آرایش واحد‌های مسکونی بی‌نقص باشد و در استفاده، مزاحمتی ایجاد نکند و هر قسمت ساختمان به شکل مناسب و در خور ساخته شده باشد، زیبایی زمانی‌ست که نمای ساختمان دلنشین و حاکی از سلیقه باشد و عناصر تشکیل دهنده‌ی ساختمان با هم تناسب کامل داشته باشد.

پیدایش خانه مسکونی:
انسان‌های پیشین، مانند حیوانات، در جنگل‌ها، غارها و بیشه‌ها به دنیا می‌آمدند و با خوراک وحشیان زندگی می‌گذراندند، زمان که به جلو می‌رفت، درختان پر پشت انبوه در مکانی خاص، در جنبش از توفان‌ها و بادها، شاخه‌هایشان اصطحلاک پیدا کرد و آتش گرفتند، بنابراین ساکنان آنجا، وحشت‌زده از حریق بزرگ، ناگزیر از فرار شدند، پس از این‌که آتش فرونشست، آنها نزدیک رفتند و دیدند چون در مقابل آتش گرم ایستاده‌اند بسیار آسوده‌اند و در حالی که به وسیله‌ی قرار دادن کُنده‌های دیگر آتش را روشن نگاه می‌داشتند، مردم دیگر را نیز به سوی آتش می‌خواندند و با علامتی به آنها نشان می‌دادند که چه‌قدر از آن آتش در آسایش‌اند،
در جمع آن آدمیان و در زمانی که ادای صوت صرفا شخصی بود، از سر اتفاق و از عادات روزانه خویش به کلمات روشنی رسیدند؛ پس با مشخص کردن چیزهایی در استفاده روزمره با نمام معین، از روی تصادف آغاز به صحبت کردند و بدین‌سان گفت و گو با یکدیگر آغاز شد.
کشف آتش بود که سبب گرد آمدن آدمیان و مجلس شور و مبادله اجتماعی شد، بعد از آن‌که در یک مکان تعداد بیشتری گرد هم آمدند، دیدند طبیعت به آنها نعمتی بیش از سایر حیوانات بخشیده که ناچار نیستند با صورت‌هایشان رو به زمین راه بروند، بلکه راست ایستاده‌اند و بر شکوه آسمان پر ستاره چشم دوخته‌اند و قادرند با دستان خویش به راحتی آنچه را که می‌خواهند انجام دهند،
آنها در آن مجلس اولین، آغاز به ساخت سرپناه کردند.
برخی از سرپناه‌ها را از ترکه‌های سبز ساختند، دیگران غارهایی بر جوانب کوه کندند، بعضی در تقلید از آشیانه پرستو‌ها، پناهگاه‌هایی از گل و شاخه‌ها درست کردند، بعد با نگاه به سرپناه‌های دیگران و افزودن جزئیاتی جدید به خانه‌های آغازین خویش، همچنان که زمان پیش می‌رفت، کلبه‌های بهتری ساختند.
انسانهای پیشین چون طبیعتی مقلد و آموزنده داشتند، هر روز نتایج ساختمان خویش را به یکدیگر می‌گفتند و به بدعت‌های آن فخر می‌کردند، با استعداد طبیعی خویش که با رقابت تقویت شده بود، معیارهایشان هر روز بهتر شد، ابتدا آنها تیرهای دو شاخه‌ای بر‌پا داشتند که با شاخه‌ها به هم اتصال می‌یافت و این دیوارها را با گل پوشاندند، دیگران دیوارهایی از تکه‌های گل خشک شده ساختند، آنها را با نی و برگ پوشاندند تا باران و گرما را بیرون نگاه دارند، به مرور پی بردند که چنین بام‌هایی نمی‌توانند باران‌ها و توفان‌های زمستان را تاب آورند، آنها را با نوک‌هایی آغشته به گل ساختند، بام‌ها شیب‌دار شدند و پیش آمده بودند تا آب باران را برانند.
آغاز خانه‌سازی و چگونگی آن را، می‌توانیم در بناهایی ببینیم که اکنون نیز قبایل خارجی از چنین مصالحی می‌سازند؛ مثلا در گُل، اسپانیا، پرتغال و آکیتاین، بام از توفال‌های بلوط بلوط یا کاهگل است.
در میان کولخیس‌ها (Clochians ساکنان کشور قدیم مطابق قسمت غربی گرجستان) آنجا که جنگل‌ها فراوان‌اند، آنها درختان کامل را بر راست و چپ، صاف روی خاک می‌گذارند، بین آنها فضایی مناسب در ازای درختان باقی می‌گذارند و سپس روی آنه جفت دیگری از درختان را می‌گذارند، که بر انتهای قبلی‌ها و در زاویه قائمه با آها قرار گیرند، این چهار درخت فضای خانه را احاطه می‌کنند، روی اینها ترکه‌هایی از چوب می‌گذارند، یکی پس از دیگری بر چهار جانب، که یکدیگر را با زاویه قطع می‌کنند و با ادامه دیوارهای درختی که عمود بر لایه زیرین قرار داده شده است، برجهایی بلند برپا می‌دارند، درزهایی که از ضخامت ماده ساختمانی باقی می‌ماند، با خرده چوب و گل گرفته می‌شود.
برای بام‌ها، با بریدن انتهای تیرهای عرضی، آنها را به تدریج، همانطور که آنها را در عرض می‌گذارند، به هم نزدیک می‌کنند، آنها را از چهار جانب به شکل هرم بالا می‌برند و با برگ و گل می‌پوشانند و بدین‌گونه بام برج‌های خویش را به شکلی زمخت به سبک «لاک‌پشتی» می‌سازند.
فریگیه‌ای‌ها (Phrygians مردم قدیم قسمت مرکزی آسیای صغیر) که در سرزمینی باز زندگی می‌کنند، جنگلی ندارند و در نتیجه چوب ندارند، بنابراین آنها پشته‌ای را برمی‌گزینند، از میان آن شیاری می‌گذرانند، راه‌هایی می‌سازند و فضای داخل را تا آنجا که زمین اجازه می‌دهد گسترش می‌دهند. بر فراز آن بامی هرمی از کنده‌های به هم بسته می‌سازند، و آن را با نی و خاشاک می‌پوشانند، خاکریزهای بسیار بلندی بر بام خانه‌های خویش توده می‌کنند، بدین‌سان شیوه خانه‌های ایشان زمستان‌های آنها را خیلی گرم و تابستان‌های آنها را خیلی خنک می‌سازد.
از چنین نمونه‌هایی ما می‌توانیم با توجه به ابزاری که در ساختمان‌های قدیم به کار می‌رفت حدسیات خویش را تکمیل کنیم و نتیجه بگیریم که آنها مشابه بودند، به‌علاوه، همچنان که انسان‌ها با افزایش مهارت هر روزه در ساخت پیشرفت می‌کردند و مهارتشان با زبر‌دستی‌شان افزایش می‌یافت تا از عاداتشان به مهارت چشمگیر دست یافتند، ذکاوتشان در نتیجه‌ی تلاش‌شان افزوده شد تا ماهر‌ترها کسب نجاری را پیشه کردند.
از این آغاز ابتدایی و از از این حقیقت که طبیعت، نژاد بشر را نه فقط مانند سایر حیوانات حواس بخشیده است، بلکه ضمیر آنها را با نیروی فکر و فهم آراسته است، دیگر حیوانات را تحت سلطه آنها قرار داده است، آنها به تدریج از ساخت بنا،در دیگر هنرها و علوم پیشرفت کردند و بعد از حالتی خشن و وحشی در زندگی به تمدن و ظرافت رسیدند،
با شهامت و نگاهی به پیش، از منظر اندیشه‌های بلند حاصل از پیشرفت در هنرها، کلبه‌ها را رها کردند و آغاز به ساخت خانه‌هایی با پی، با دیوارهای آجری یا سنگی، و بام‌هایی از چوب وسفال کردند، سپس مشاهده و ممارست، آنان را از تصورات متغیر و مبهم،به قوانین معین تقارن رساند.
آنها دریافتند که طبیعت در چوب، بخشش بسیار و در معادن سخاوت بسیار روا داشته است، آنها این مصالح را چون محافظانی مراقب به عمل آوردند و آراستگی زندگی را ابداع کردند و به تجمل آراستند.
ممکن است کسانی معتقد باشند این مطالب باید در ابتدا می‌آمد و راجع‌به آن صحبت می‌شد اما در بخش اول از وظیفه‌ی هنر صحبت به میان آورده شد، اما در اینجا از کاربرد مصالح ساختمانی که طبیعت فراهم می‌آورد بحث می‌شود زیرا این مقاله نشان نمی‌دهد که معماری از چه ترکیب یافته است، بلکه از مبدا هنر ساختمان بحث می‌کند که چگونه ترویج یافت و چگونه گام به گام پیش رفت تا به کمال امروزین خویش رسید.
این متون که از کتاب ده کتاب معماری خلاصه شده‌اند نشان می‌دهد که این کتاب به ترتیب و در مکان خویش است، روشن می‌سازد هیچ نوع ماده، هیچ جسم و خلاصه آن که هیچ‌چیز نیست که در جهان بتواند ساخته یا تصور شود که بی‌نیاز از مواد ابتدایی باشد و طبیعت بررسی صادقانه را طبق نظریه فیزیک‌دانان، بدون اثبات دقیق علل ابتدایی اشیاء ممکن نمی‌سازد، تا ماهیت و چرایی و چگونگی آنها را نشان دهد.

نظر فیزیک‌دانان درباره ماده اولیه:
پیش از همه، طالس ( Thales، از فلاسفه یونان قدیم) فکر کرد که آب ماده اولیه همه‌ چیز است. هرقلیطوس (Heraclitus، از فلاسفه بزرگ یونانی پیش از سقراط) تصور کرد که آتش است. ذیمقراطیس (Democritus، فیلسوف یونانی) و پیرو او ابیقورس ( Epicurus، فیلسوف یونانی) فکر کردند که اتم است. مکتب فیثاغورسیان باد و خاک را به آب و آتش افزود، از این‌رو اگر چه ذیمقراطیس آنها را به یک معنی دقیق نام ننهاد، بلکه فقط از اجسام بخش‌ناپذیر بحث کرد، با وجود این به نظر می‌رسد منظور وی همین عناصر بوده است، زیرا وقتی به خودی خود در نظر گرفته شوند نمی‌توان به آنه زیان رساند و مستعد تجزیه نیستند و بخش‌پذیر هم نیستند، بلکه در طول زمانی ابدی برای همیشه یکپارچگی لایتناهی را حفظ می‌کنند.
به نظر می‌رسد همه‌چیز از جمع آمدن این عناصر ساخته و درست شده‌اند که به دست طبیعت بین انواع لایتناهی‌ای از اشیا پخش شده‌اند.

آجر:
آجرها نباید از گل شنی پا پر از ریگ و سنگریزه ساخته شوند، زیرا در وهله اول سنگین می‌شوند و هنگامی که باران بر آن ببارد، همانطور که در دیوار هستند، تکه تکه می‌شوند و می‌شکنند و کاه درون آنها به علت درشتی مصالح به یکدیگر نمی‌چسبد. بهتر است آنها از گِل سفید، گچی رنگ یا قرمز ساخته شوند، یا حتی از گل ریگ‌دار با دانه‌های زبر، این مصالح یکنواخت و در نتیجه با دوام هستند، هنگام کار سنگین نیستند و به سهولت کار گذاشته می‌شوند.
آجر‌ها باید در بهار یا پاییز درست شوند، تا به طور یکنواخت خشک شوند، آنهایی که در تابستان درست شده‌اند معیوب‌اند، زیرا گرمای شدید آفتاب سطح آنها را می‌پزد و آجر به نظر خشک می‌رسد، حال آن‌که از درون خشک نیستند، بنابراین چون خشک می‌شوند آبرفتگی ایجاد می‌شود، سبب ترک‌هایی در قسمت‌هایی می‌شود که قبلا خشک شده بودند و این ترک‌ها آجر‌ها را ضعیف می‌سازد.
آجرها اگر دو سال پیش از استفاده درست شوند بیشتر دوام می‌آورند و در مدتی کوتاه‌تر ( از این دو سال) کاملا خشک نخواهند شد، زمانی که آجرهای تازه و خشک نشده در دیواری به کار روند، سفید‌کاری اندود به صورت توده‌ای دائمی سفت و سخت می‌شود، اما آجرها نشست می‌کنند و نمی‌توانند همان ارتفاع سفید‌کاری را حفظ کنند، حرکت ایجاد شده به علت آبرفتگی آنها مانع از چسبیدن به سفید‌کاری می‌شود و آنه از پیوند با آن جدا می‌شوند، از این رو، سفید‌کاری که دیگر به هسته دیوار متصل نیست، به خودی خود نمی‌تواند بایستد، زیرا بسیار نازک است، می‌شکند و دیوار‌ها خود ممکن است در اثر نشست خراب شوند، این موضوع آن‌قدر صحت دارد که در اوتیکا ( Utica، شهر قدیم در آفریقای شمالی)، در ساخت دیوارها، آجری به کار می‌برند که خشک باشد و پنج سال از ساخت آن گذشته باشد و نیز با مجوز یک قاضی، تایید شده باشد.
سه نوع آجر وجود دارد، نوعی که در یونانی لیدیایی (Lydian) خوانده می‌شود، همان که مردم ما استفاده می‌کنند، با یک پا و نیم‌درازا یک پا پهنا. دو نوع دیگر توسط یونانیان در بناهایشان به کار می‌رود. از اینها، یکی Pentadoron خوانده می‌شود و دیگری Tetradoron، به یونانی Doron به معنی «کف دست» است، چرا که به زبان یونانی Doron به معنی هدیه دادن است و هدیه، همواره در کف دست گذاشته می‌شود.
آجری با مساحت پنج کف دست «پنتادورون، pentadoron» خوانده می‌شود؛ آنکه با مساحت چهار کف دست «تترادورون»، بناهای عمومی معمولا از Pentadora ساخته می‌شوند و بناهای خصوصی از Tetrador.
همراه این آجر‌ها نیم آجر‌ها هم هستند، آنگاه که در دیواری به کار برده می‌شوند، یک ردیف آجر به یک رو گذاشته می‌شود و ردیفی از نیم‌ آجرها بر روی دیگر، و بر هر رو در یک خط قرار داده می‌شوند، دیوارها با ردیف‌های یک در میان از دو نوع مختلف آجرچینی شده‌اند، و چون آجرها همواره طوری قرار داده می‌شوند که درزها از بین‌ بروند، استحکام و ظاهری غیر نازیبا به دو طرف این دیوارها می‌بخشند.

پوزولان:
گردی نیز وجود دارد که در اثر علل طبیعی نتایج حیرت‌آوری تولید می‌کند و در محدوده بایائه یافت می‌شود، در سرزمینی متعلق به شهرهای اطراف کوه وزوو (تنها آتشفشان فعال قاره اروپا) این ماده، آنگاه که با آهک و قلوه سنگ مخلوط شود، نه فقط به بناهایی از هر نوع استحکام می‌بخشد بلکه حتی پایه‌های ساخته شده از آن در دریا و زیر آب سخت می‌شوند، به نظر می‌رسد دلیل باشد که خاک دامنه کوهستان‌ها در این حوالی داغ است و پر است از چشمه‌های داغ.
کوه‌ها در زیر خود آتش‌های عظیمی از گوگرد سوزان، زاج یا قیر دارند، بنابراین آتش و گرمای شعله‌ها از میان شکاف‌ها بالا می‌آید و خاک آنجا را سبک می‌کند و توف (نوعی سنگ آتشفشانی) آنجا اسفنجی و فاقد رطوبت است، از این رو، وقتی سه ماده با نیزوی آتش طبق اصلی مشابه، با هم مخلوط شوند، اگر آب ناگهان جذب آن شود یکپارچه می‌شوند و رطوبت به سرعت آنها را سخت می‌گرداند و به صورت توده‌ای محکم در‌می‌آیند که نه امواج و نه نیروی آب نمی‌تواند آن را از هم بپاشد.
این‌که در این مناطق گرمای سوزان جریان دارد با این واقعیت اثبات می‌شود که در کوهستان‌های نزدیک بایائه، مکان‌هایی حفر شده است تا حمام بخار باشند، آنجا که گرمای شدید از زیر می‌آید و راه خود را به واسطه نیروی آتش از میان زمین باز می‌کند و در این مناطق ظاهر می‌شود و حمام‌های بخار استثنایی می‌سازد.
سنگ اسفنجی؛ از سوختن نوع دیگری سنگ به وجود آمده است و خاص منطقه‌ی آئتنا و تپه‌های موسیا (ناحیه قدیم شمال غرب آسیای صغیر) که یونانیان «ناحیه سوخته» می‌نامند و مکان‌هایی با همین طبیعت غریب است، با مشاهده این‌که در حفره‌های کوه‌های این نقاط چشمه‌های آب گرم و بخار داغ پیدا می‌شود و این‌که قُدما به ما می‌گویند: زمانی آتش سراسر مزارع آن نواحی را در می‌نوردید، به نظر می‌رسد که آب، با نیروی آتش، از توف و خاک خارج شده است، همان‌طور که از سنگ آهک در کوره‌ها خارج می‌شود، بنابراین اشیاء مختلف و ناهمسان تحت‌تاثیر آتش قرار می‌گیرند و به وضعی مشابه درمی‌آیند و اگر در وضعیتی گرم و خشک، ناگهان در آب غوطه‌ور شوند، جوششی از گرمای نهان در همه آنها پدید می‌آید، و این حالت آنها را سخت و یکپارچه می‌کند و به سرعت خاصیت جسمی یکپارچه را کسب می‌کنند.
خاک‌های مشابه در همه‌جا و در همه سرزمین‌ها یافت نمی‌شوند، سنگ نیز همه‌جا یافت نمی‌شود، برخی خاک‌ها ریز‌دانه‌اند، برخی شنی و سنگریزه‌ای، در مکان‌های دیگر مصالح ماسه‌ای‌اند، به عبارتی؛ خصوصیات خاک‌ها همان‌قدر متفاوت و غیر مشابه‌اند که خصوصیات سرزمین‌های مختلف، پس چنین نیست در هر مکانی که چشمه‌های جوشان آب گرم فراوان است همان شرایط مناسب که گفته شد، حاکم باشد، چرا که مواد به اراده طبیعت ساخته می‌شوند، نه مطابق میل انسان.
آنجا که کوه‌ها خاکی نیستند و از سنگ نرم شکل گرفته‌اند، نیروی آتش، با عبور از ترک سنگ‌ها، آنها را شعله‌ور می‌سازد، بخش نرم و لطیف آن می‌سوزد و بخش سخت باقی می‌ماند.
در نتیجه سوختن خاک در کامپانیا (ناحیه‌ای در جنوب ایتالیا) خاکستر می‌سازد، در توسکان احتراق سنگ، ماسه گرد می‌سازد، هر دو برای دیوارها عالی هستند، یکی برای استفاده در بناهای روی خشکی بهتر است و دیگری برای پایه‌های زیر آب شور، سنگ توسکان از نظر کیفیت از توف نرم‌تر، اما از خاک سخت‌تر است و از درون با گرمای شدید کاملا گداخته شده و حاصل آن در بعضی مکان‌ها تولید ماسه‌ای است که گرد خوانده می‌شود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *